سکینه مریخ
دفاع مقدس، حماسهای به وسعت ابدیت
هنوز بوی خون و باروت از پسِ سالها به مشام جان میرسد از حماسه جان برکفانی که یک روز از مُلک زمین به ملکوت آسمان پرواز کرده و در افقهای ناپیدا، خود را پیدا کردند.
ایران، هنوز هم، چون مادری مهربان اما جگر سوخته، یاد و خاطره فرزندان دلیرش را در خاطر خاک زنده نگاه داشته است، همانها که هنوز استخوانها و پلاکهایشان، در گوشه گوشه این زمین پرماجرا ریشه دوانیده و سبز شده است!
سبکبالان عاشقی که مست از جام عشق بودند و زمین قفس تنگی بود برای تن تنهاشان.
یاد مردان مردی که روزی پیر و مرادشان، میگفت؛ یاران من اکنون در گهوارهها خفتهاند و روزی بیدار خواهند شد و علیه ظلم، پلیدی و پلشتی این دنیای دون، چون کاوه، رستم و پوریای ولی، برخواهند خواست.
نیکنامانی که گمنامیشان، مدال افتخارشان شد و مایه سرفرازیشان! آنان که از خاک تا افلاک را یک شبه پیمودند و خداوند شد خونخواهشان و چه نیک فرجامی یافتند.
آنها که جز تسلیم در برابر حق، پیشانی مقابل هیچ نیروی دیگری نساییدند و پروردگار نیز چه باشکوه آنها را که فقط در مقابل عظمت او سر خم نمودند سرافراز گردانید و عزیز دل یک ملت بزرگ.
کجایند مردان بیادعایی که هفته دفاع مقدس، قداست از نام آنها یافت.
سربازان سرافرازی که روزی از آغوش گرم مادر به زمین گرم افتادند اما پرچم حقانیت و عزت و ایمانشان تا ابدیت در اهتزاز است.
چطور میتوانم از مادران شهدا بگویم و از کنار رشادت زینبیشان به راحتی عبور کنم؟!
همانها که همچون مادر ابن وهب نصرانی در فاجعه کربلا، خود، با دست خود، فرزند رشیدی را که با هزار امید و آرزو بزرگ کرده بودند تا خوشبختی و سعادتشان را ببینند، راهی کربلای ایران زمین کردند و البته چه سعادتی بالاتر از آنکه فرزند عزیزشان با نوشیدن شهد شیرین شهادت، به فوز و فیض عظیم همنشینی با عزیز زهرا (س)، حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش رسیده است.
نخلهای سر جدای جنوب، یادمانهایی هستند از آنها که به معنای حقیقی کلمه سرباز بودند و سر باختند به پیشگاه جانان تا نام اسلام و ایران بر تارک جغرافیای تاریخ مانا باشد و بدرخشد.
به راستی کدامین فراز از تاریخ جهان، چنین سربازان سرفرازی را به خود دیده است؟! کجای این کره خاکی و در کدام زمان، اسطورههای مردصفتی این چنین با صلابت و ابهت، بر علیه دشمن و دشوار زمانه برخاستند و راه بستند بر هر آنچه شر و پلیدی بود…!
آنها که جان و جوانیشان را کف دست گرفتند و پشت پا زدند به همه آرزوهایی که بر جوانان عیب نبود، اما آنان عیب میپنداشتند! عیب میپنداشتند، در زمانهای که اسلام و میهن به یاری آنها نیاز دارد و پیر و مرشدشان امام خمینی (ره) از سلاله پاک نبی مکرم اسلام، فریاد “هل من ناصر” سر داده است، سرشان را به زن و بچه و خانه و زندگی گرم کنند که دلشان به پرتو شعشعه نور الهی گرم بود و بس!
دشمن که آمد، تا بن دندان مسلح بود، اما آنان نیز دستشان خالی نبود، نور ایمان چنان شعلهای در جانهای بیدارشان فکنده بود که دستهاشان به اذن خدا یدبیضا میکرد.
نعره اللهاکبرشان لرزه میافکند بر پیکره دشمنانی که چشم دیدن انقلاب نوپای اسلامی را نداشتند و زهره میترکاندند در هر نوای یازهرایشان که از عمق وجودشان برمیآمد.
وجب به وجب این خاک سرخ، یادآور رشادتهای مردانی است که یک بار برای همیشه ثابت کردند پیروزی از آنِ کسانی است که قلبهایشان بوی لاهوت میدهد نه آنان که دستهاشان بوی باروت دارد.
همه اینها که گفتیم حتی گوشهای از درخشندگی جانهای تابناکی نبود که عشق به دین و وطن را به عشقورزی به زن و فرزند ترجیح دادند، اما اینکه دستان کوتاه ما بر بلندای ارواح بلندپروازشان نمیرسد دلیل نمیشود که نگوییم چه دِین سنگینی از دلیرمردیهای آنان بر دوش ماست!
دلیل نمیشود که نگوییم تا همیشه تاریخ همه نسلهای حال و آینده چه بخواهند چه نخواهند مدیون خونهای سرخ بر زمین ریخته آنها هستند؛ خونهای سرخی که ریخته شد تا روح این سرزمین سبز بماند.
آری! ما مدیونیم، ما مسوولیم، ما در هر نفس مرهون جانهایی هستیم که روزی برای دفاع از کیان میهن و شعائر دین مبین اسلام، از قفس تنگ سینه بیرون زدند و تا خدا سبکبال به پرواز درآمدند.
بهترین راه ادای دینمان نیز عمل به وصایای آنهاست که عصاره همه وصیتهاشان حمایت از دین خدا بود و در مسیر حق و حقیقت گام برداشتن!
بنابر همه این سخنان، دفاع مقدس یک روز یا یک هفته خاص در تقویم نیست بلکه تاریخی است به وسعت ابدیت.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : 0