سکینه مریخ
تلخی تمایل به سایهنشینی زیر آفتاب کرونا

همیشه برایم سوال بود، چطور میشود درست در شرایطی که همه از حضور در مرکز بحرانها و حوادث اجتناب میکنند، برخی با میل و رغبت و عشق و علاقه به کانون بحران نزدیک شده و برای نجات جان انسانهایی دیگر تلاش کنند.
آتشنشانی که بیاعتنا به شرارههای بلند آتش، به درون آن میشتابد تا انسانی را از چنگال آتش نجات دهد؛ نیروهای امدادی که بدون داشتن بیم جان خود در زمان وقوع حوادث غیرمترقبه و بلایای طبیعی به سراغ انسانهای گرفتار در حادثه میروند و جز به نجات جان آنها به چیز دیگری نمیاندیشیند.
مطمئنا این نوع اعمال خیرخواهانه و نوعدوستانه از هر کسی برنمیآید و تنها کسانی میتوانند اینطور بیمهابا دل به دریای حوادث بزنند که قبل از هر چیز، به معنای واقعی کلمه دست از جان شسته و دیگر من در کار نبوده بلکه همه دیگری باشد و بس!
کرونا که آمد گفتند خانهنشینی و فاصله از اجتماع، مهمترین راهکار برای قطع زنجیره بیماری است، بسیاری از صاحبان مشاغل فعالیتهای خود را به حالت نیمه تعطیل درآوردند، معلمان و اساتید و دانشآموزان و دانشجویان خانهنشین شدند تا از این به بعد تعلیم و تعلم را بر بستر اینترنت پی بگیرند و…، اما در میان همه مشاغل، پرستاران و کادر درمانی بیمارستانها، اتفاقا باید بر سر کارشان میماندند، فکر خانه و خانواده را از سر بیرون کرده و بیست و چهارساعته و در شیفتهای طولانی و بدون مرخصی و در شرایط کاملا ویژه به فعالیت خود ادامه میدادند.
آنها باید میماندند تا به بیماران حاد کرونایی رسیدگی کنند! (همانها که مردم عادی را از بودن در کنارشان و نزدیک شدن به آنها برحذرمیداشتند، همان بیمارانی که در هر تنفس و سرفههای شدیدشان، هزاران ویروس کرونا به بیرون پرتاب میشد!)….
اما مگر پرستاران و کادر درمان، از جنس دیگری بودند؟ بدن آنها آنتی کرونا بود؟ آنها نسبت به ویروس کرونا و ابتلا به این بیماری سخت و کشنده واکسینه بودند؟! هرگز! آنها با کمترین امکانات حفاظتی، کار مبارزه با این ویروس افسارگسیخته و بیرحم را آغاز کردند و هنوز هم گانها و پوششهای حفاظتیشان به اندازهای که باید، قادر به محافظت آنها در برابر ویروس افسارگسیخته کرونا نیست.
چه بسیار پرستاران و پزشکانی که جان عزیزشان را در راه خدمت به بیماران کرونایی از دست دادند! شاید اگر پرستار و پزشک نبودند هنوز قلبشان میتپید و هنوز وجودشان گرمابخش دل عزیزانشان بود.
اما آنچه که این تراژی را غمبارتر میساخت، ساز مخالف مردم و ساز ناکوک مسوولان با این فرشتگان سپیدپوش بود…
متاسفانه از ابتدای شیوع کرونا، عده زیادی از مردم در مهلکه کرونا رقصکنان میدانداری کردند و به غم خفته در چشمان پرستاران و پزشکان و کادر درمان که روزها و ماهها دوری از خانه و خانواده را به جان خریدند تا جان بیماران کرونایی را نجات دهند، خندیدند! تا توانستند دورهمی و مراسم شادی و عقد و عروسی و تولد و… به راه انداختند و دوست و آشنا را هم دعوت کردند، بی آنکه دمی به یاد پرستارانی باشند که خاطره آخرین دورهمی و میهمانی و در آغوش کشیدن عزیزانشان را به فراموشی سپرده بودند.
عدهای دیگر باوجود همه تاکیدات در خصوص پوشیدن یک سپر دفاعی به نام ماسک، حتی از قرار دادن این پوشش ساده نیز بر روی صورت دریغ کرده و به راحتی بدون ماسک در اجتماعات و اماکن عمومی تردد کردند و این در حالی بود که پرستاران بخش کرونا باید ساعتهای طولانی شیفت کاری را با ماسک و پوششهای حفاظتی روز را به شب میرساندند!
غمانگیزتر آنکه درست، در شرایطی که پرستاران و کادر درمان، حتی گاه از رفتن به خانه و دیدار خانواده نیز محروم بودند، عده بسیاری چمدان سفر را بسته و بدون کمترین دغدغه و نگرانی به دل جاده زده و راهی مسافرت شدند که اوج این بیفکریها و بیمبالاتیها نیز در سفرهای مکرر تهرانیها در تعطیلات و مناسبتهای مختلف به مازندران رقم خورد.
اما جرم مسوولان نیز کمتر از مردم نبوده است، در شرایطی که کادر درمان و پرستاران جان بر کفانه در حال خدمت به بیماران کرونایی بودند، به جای تسریع در واریز حقوق و کارانه پرستاران و در نظر گرفتن پاداش کار در چنین شرایط دشوار و بحرانی، حتی از پرداخت به موقع کارانه نیز دریغ ورزیدند.
هرچند مسوولان و برخی مردم نتوانستند جانب انصاف را در برابر خدمات خداپسندانه پرستاران و کادر درمان رعایت کنند اما جمع کثیری از خیرین و مردم نیکوکار به کمک پرستاران شتافته و با تقبل هزینه خریداری وسایل حفاظتی و ماسک برای پرستاران و کادر درمان، دین خود را به این فرشتگان سپیدپوش ادا کردند.
به غیر از جلوههای کمک خیرین برای پرستاران، عدهای دیگر از مردم نیز در قالب کمکهای مومنانه، به یاری مردم نیازمند شتافتند. آنها که بازارگرمیهای کرونا، بساط کوچک و مختصر زندگیشان را بر هم زد و همان اندک نان بخور و نمیر نیز از سفرههایشان رخت بربست.
سیل خروشان کمکهای مردمی، به ویژه در ماههای ابتدایی مواجهه با بحران کرونا، نشان داد که قاطبه مردم ایران در بحرانها، به ید واحده تبدیل شده و گوی سبقت را در نیکوکاری از یکدیگر میربایند.
به گزارش ریحان نیوز؛ بحران کرونا هم یک روز تمام میشود، آزمونی که اگر مردم و مسوولان دست به دست هم دهند و به موفقیت به پایان ببرند، الگوی خوبی میشود برای مواجهه با سایر بحرانها..
برچسب ها :سایه نشینی ، کرونا ، مردم ، مسئولان
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0