سکینه مریخ
معجزه نجات ریحانه؛ تبرکی حضرت رقیه سلام الله علیها
این بار در کنار خبرنگار بودن نقش مادری را دارم که در سومین شب ماه محرم شاهد معجزه نجات جان فرزندم بودم و این را از دعای امام حسین (ع) میدانم، نذر کردهام …
روزهایی که آدمها خیلی کم به معجزات خداوند فکر میکنند و باور دارند و عامل اساسی مشکلات موجود در زندگی امروز غفلت از یاد خداوند است و کسانی که خداوند را فراموش میکنند در واقع خود را فراموش کردهاند.
تمام علّتها و وقایع زندگیها مادّی نیستند و اینچنین نیست که انسان، همه حقایق را بداند و علم به علّتهای غیبی و ناپیدا، تنها در دسترس خداوند متعال است، یکی برنده شدن در قرعهکشی بانک را معجزه میداند و دیگری قبولی در امتحانات کنکور با یک رتبه خوب …
ولی ماجرای ریحانه کوچولوی گزارش ما سوای این چیزها است و میتوان گفت خواست و اراده خداوند دخترک ۵ ساله را دوباره به زندگی برگرداند و خداوند داناى غیبها و اسرار نهان است.
داستانهای افسانهای، تنها ناشی از حس تخیّل انسان هستند و ذرّهای واقعیّت ندارند؛ ولی معجزات الهی که بهعنوان وقایعی بزرگ هستند بهواسطه ناشناخته بودن علّت و اسباب آن، عجیب و خارقالعادّه هستند، پس فاصله این دو، همان فاصله بین توهّم و واقعیّت است، اگر معجزات الهی نبودند همگان در سرگردانی باقی میماندند؛ درحالیکه داستانهای خیالی، انسانها را به توهّم فرو میبرند.
گاهی ما از یاد خداوند غافل میشویم ولی خداوند آنقدر بخشنده و مهربان است که اگر بخواهد شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد و دخترک پنج سالهای را بعد از سقوط از طبقه سوم با کمترین جراحات، حیاتی دوباره میبخشد…
* من مادر ریحانه و خبرنگار ریحاننیوز/ میگویم و مینویسم
سوژه و گزارشگر این گزارش خودم هستم و بهعنوان مادر ریحانه از معجزهای که در سوم ماه محرم سال ۱۳۹۷ با چشم دیدم روایت کرده و شما را به خواندن آن دعوت میکنم؛
من مادر ریحانه متولد ۱۳۹۲ هستم، سومین شب از ماه محرم در حالی که ریحانه پنج سال داشت حدود ساعت ۱۲ و نیم شب زنگ خانه به صدا درآمد و من ناگهان از خواب پریدم و به سمت درب رفتم با خودم میگفتم این وقت شب چه کسی در میزند…
گوشی آیفون را که برداشتم صدای خانمی را شنیدم که از همه همسایهها در مورد دختری که در کف خیابان افتاده میپرسد، در همین لحظه رویم را به سمت بچهها برگرداندم، دیدم جای ریحانه خالیست، یک صندلی کنار پنجره قرار دارد و پنجره باز است…
*ریحانه پرت شد/ با خودم گفتم تمام کرده!
همان لحظه بود که در شوک فرو رفتم دست و پایم میلرزید و با خودم میگفتم ریحانه از طبقه سوم آپارتمان چهار طبقه افتاده قطعا فوت کرده، در همان حال همسرم را بیدار کردم او هم در حالی که چیزی نمیدانست نزد همسایهها رفت و بازگشت گفت ریحانه پایین است نمیدانست چه اتفاقی افتاده…
من در حالی که حالتی شبیه به تشنج داشتم گفتم ریحانه پرت شده، شوهرم با دو دست بر سرش کوبید و راهی شد من هم به زور خودم را از پلهها به پایین کشاندم( در حالی که آسانسور فعال بود)، همسایهها نزدم آمدند دلداری دادند که حالش خوب است ولی باورم نمیشد…
جلو رفتم دخترم را در آغوش یک خانم دیدم در حالی که کاملا سالم است و هیچ اثری از پرتاب شدن در ظاهرش نیست گویی حالش خوب بود به من خیره شد و چیزی نمیگفت…
*چشم یک بچه هیاتی به ریحانه افتاد
از همان خانم ماجرا را جویا شدم، میگفت همین چند لحظه پیش آقایی از بچههای هیاتی در برگشت از مراسم عزاداری در حالی که از جلوی این آپارتمان رد میشد با بدن خوابیده ریحانه در کف زمین مواجه شد ولی چون آقا بود به او دست نزد و از من که با خودرو در حال عبور از خیابان بودیم درخواست کمک کرد..
من هم ریحانه را بغل کردم و گفتم از این ساختمان شروع کنم، برایم عجیب بود که چرا اینطور افتاده، این خیابان سگ و حیوانات وحشی زیادی دارد، خدا را شکر که این دختر پیدا شد و اتفاقی برایش نیفتاد اگر ماشینی به او برخورد میکرد چه…
*با صدای آژیر آمبولانس به خود آمدم
در همین لحظه که مات و مبهود به ریحانه خیره شده بودم با صدای آژیر آمبولانس به خود آمدم، راهی بیمارستان شدیم دخترم را برای چکاب به بخشهای مختلف می بردند و من در حالی که دولا راه میرفتم (گویی کمرم شکست) به این فکر میکردم که الان میگویند دخترت دچار خونریزی داخلی شده، کاملا ناامید بودم..
* به اذعان پزشک معجزه شد!
خلاصه، بعد از چکاب کامل و شکافتن قسمتی از شکم ریحانه دکتر گفت مشکلی بهجز شکستگی لگن ندارد و این قطعا یک معجزه است، سقوط از این ارتفاع عواقب بدتری دارد!
سپس دخترم را به اتاق عمل بردند و جراجی حدود ۸ ساعت بهطول انجامید، طبق گفته پزشک معالج این شکستگی در جایی اتفاق افتاد که اگر کمی آنطرف تر بود میتوانست موجب این شود که آن قسمت از پای ریحانه دیگر رشد نکند ولی خوشبختانه به خیر گذشت..
*حصول بهبودی بعد از ۳ ماه/ هر ساله سوم محرم نذری پخش میکنم
پزشک پاهای ریحانه را گچ گرفت برای شکستگی پین قرار داد ولی گفت ممکن است پین سر جایش باقی نماند و شکستگی جوش نگیرد با خدا! پس از گذشت حدود سه ماه حال ریحانه خوب شد و به بهبودی کامل رسید..
من همان شب نذر کردم از ماه محرم و امام حسین (ع) خواستم ریحانه را صحیح و سالم به من برگرداند در عوض من هر ساله شب سوم محرم به نیت آقا سیدالشهدا (ع) غذای نذری پخش کنم…
*خداوند همه را میبیند!
جالب است بدانید که روزی که شبش ریحانه در خواب راه رفت و آویزان پنجره شد و به گفته خودش دستش که درد گرفت پنجره را رها کرد و پرت شد و بعد آه و ناله کرد و آن رهگذر صدایش را شنید، من ناامیدانه با خدا حرف میزدم که خدایا چرا گره از مشکلاتمان باز نمیشود نکند ما را نمیبینی!!
سومین شب از ماه محرم هم که به رقیه سه ساله حضرت تعلق دارد، اینکه ریحانه نجات پیدا کرد قطعا معجزه ای از جانب خدا با دعای امام حسین (ع) است…
بعد از آن حادثه بارها به خودم گفتم چرا این اتفاق افتاد آخر اولین باری بود که ریحانه چنین کاری کرد، گویی شخصی صدایش زده بود، پنجره پذیرایی ما بلند است و اطرافش گل و گلدان قرار دارد، چطور شد که دخترم توانست به بالای پنجره برود..
ناگفته نماند که دور تا دور ساختمان ما مجهز به دوربین مدار بسته است، ولی هیج دوربینی لحظه سقوط ریحانه را ثبت نکرد، نمیدانم چه بگویم هنوز گیج این اتفاق هستیم، هم من و هم همسرم، همه چیز ناباورانه بود از اول تا به انتها!
شاید چون من میگفتم معجزه فقط در کتابها و قصهها اتفاق می افتد آن شب معجزه را با چشمم دیدم آن هم به عنوان یک مادر و این را برای همیشه در ذهنم ثبت و درج کردم..
امروز به جرات میگویم خدا همه انسانها را می بیند این آدمها هستند که خدا را نمیبینند، آری خداوند همیشه وجود دارد ..
به گزارش ریحان نیوز؛ در سومین شب از ماه محرم ریحانه به لطف نگاه امام حسین (ع) که خود دلی شکسته از غم عزیزان و فرزند دارد ناباورانه زنده ماند.
برچسب ها :ریحانه،معجزه،یادخدا،شب سوم محرم
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0