سکینه مریخ
طلاق، آخرین راه ، تلخترین حلال
![طلاق، آخرین راه ، تلخترین حلال طلاق، آخرین راه ، تلخترین حلال](http://www.reyhannews.ir/wp-content/uploads/2020/12/images.jpg)
برخی از آنها هم که این روزها جشن طلاق را رسم کردهاند، بهتر از سایرین نیستند.
اینان فقط برای آنکه آبی بر آتش دل رنجور و آزردهشان بیفشانند، وانمود میکنند که حالشان خوب است اما شما باور نکنید!
مگر میشود زندگی را که با هزار امید و آرزو درست کردهاید، خراب کنید و بعد هم خوشحال باشید؟!
کدام صاحبخانه از مشاهده تخریب خانهاش احساس سعادتمندی میکند و بعد مراسم جشن و شادی و پایکوبی برگزار میکند؟! این خود، نوعی جنون و دیوانگی است و اتفاقا نشان میدهد حال این دسته از افراد از آنها که هیچ کوششی برای خوشحال نشان دادن خود نمیکنند بدتر است…!
به طلاق همواره به عنوان آخرین راه حل پیش رو برای وضعیت یک زندگی مشترک نگاه میشود.
راه حلی که پیامبر گرامی اسلام از آن با عنوان تلخترین حلال خدا یاد میکند و مشاوران و روانشناسان، گاه در برخی موارد از آن با عنوان تنها راه نجات…!
اما به واقع چه میشود که یک زندگی به بن بست میرسید؟ چطور یک زوج، بعد از تشکیل یک زندگی، به تمام کردن و توقف آن رضایت میدهند؟
قطعا علل زیادی بر این امر مترتب است که بارها نیز از سوی مشاوران حقوقی و روانشناسان و جامعه شناسان بر روی آن تاکید شده است.
اما یکی از مهمترین عللی که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد نبود شناخت و تفاهم و عدم سازگاری زوجین با یکدیگر است.
متاسفانه این روزها بخشی از زوجهای جوان به رغم آنکه پس از یک دوره طولانی دوستی با یکدیگر وصلت میکنند تا به اصطلاح (در دوران آشنایی چم و خم یکدیگر دستشان بیاید و اصلا بدانند به درد هم میخورند یا نه) اما باز هم بعد از تشکیل زندگی، کارشان به طلاق و جدایی میانجامد و وقتی از آنها پرسیده میشود که مگر در آن دوره طولانی دوستی به شناخت هم نرسیدید میگویند، آدم تا زیر یک سقف با طرف مقابلش زندگی نکند نمیتواند بفهمد او چند مرده حلاج است؟ اما اولین پرسشی که در این زمینه به وجود می آید این است که مگر پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگهایتان اصلا دوره دوستی و آشنایی داشتند؟ پس چرا زندگیهاشان اینهمه دوام داشت؟ و پاسخ میشنوید که:« آن متعلق به زمانهای قدیم است و قدیمها اصلا کسی اینطور فکر نمیکرد، همه اغلب به دلیل سواد اندک و توقع کم و فرهنگ آن روز و روزگار، به ازدواجهای سنتی با کمترین شناختی تن میدادند و طلاق امری بسیار ناپسند و دون شأن خانوادگی و مایه آبروریزی بود و به خصوص زنان، بسیار سازگار یا (توسری خور) بودند،
اما حالا به ویژه دخترها باسواد شدهاند، سطح توقعات زن و شوهر از یکدیگر بالا رفته و فرهنگ جامعه تغییر یافته و دیگر کسی نمیتواند آنطور که گذشتگان ازدواج و زندگی کردند، زندگی کند؟»
البته که توسری خوردن واژه زیبایی نیست و بهتر است از سازگار بودن استفاده شود، اما حتی اگر چنین باشد، سازگار شدن یک فرد با سواد با محیط و افراد آسانتر است یا فرد تحصیلکرده؟! چطور میشود که بالفرض، مادربزرگها به رغم بی سوادی یا سواد اندکشان، میتوانستند سازگار باشند اما جوان امروزی با آن سطح و درجه از سواد و مهارت، به قدری ناسازگار است که با کوچکترین اخم یا رفتار خلاف نظرش، میرنجد، از کوره درمیرود و تقاضای طلاق میدهد؟
این نیست مگر اینکه باید معترف باشیم که جوانان امروز کمیتشان در یک چیز دیگر هم میلنگد و آن صبر و از خودگذشتگی است.
چه اشکالی دارد در یک زندگی مشترک، هر بار که دعوا یا مشاجرهای شد یک نفر (گاهی اوقات زن و بعضی وقتها شوهر) و کوتاه بیایند زندگی را به کام یکدیگر تلخ نکنند؟!
چه میشود اگر اینقدر زن و شوهر برای هم صدا بالا نبرند و از بالا به هم نگاه نکنند؟!
چه میشود اگر در دعواهای بین هم، اینقدر پای خانوادههای یکدیگر را به میان نکشند و به آنها ناسزا نگویند؟
منشاء بسیاری از طلاقها، از همین عدم مراعاتهای کوچک و دقت به این ظرایف رفتاری آغاز شد و بعد به یک غده بدخیم سرطانی تبدیل شد که برای علاج آن راهی جز بریدن عضو بیمار نبود!
سازگاری و گذشت، دو صفت اخلاقی نیکو و پسندیده است که این روزها کمتر از یکدیگر سراغ داریم…
ما هنوز هم میتوانیم زندگیهای کم دردسر و خوب و موفق بسازیم به شرطی که بتوانیم سازگار و با گذشت باشیم و آنگاه ببینید که چه بهشتی فراهم میشود!
وقتی یک زوج، هر دو یکدیگر را در مقاطع مختلف ببخشند و با گذشت با هم رفتار کنند، ریشه بسیاری از خصومتها و کینههای بزرگ آینده خشکانده میشود.
البته که در این میان نقش خانواده و مدرسه به عنوان دو واحد اجتماعی مهم در شکلگیری شخصیت اجتماعی هر فرد بسیار مهم است و همین به فراموشی سپردن نقش تاثیرگذار این دو بنیاد اجتماعی است که سببساز بسیاری از مکافاتها در بزرگسالی افراد به ویژه بعد از ازدواج و تشکیل زندگی میشود…
هر فرد، اندکی بعد از آنکه به شناخت نسبی از خود رسید، باید در مسیر اجتماعی شدن قرار بگیرد و افرادی که بنا به هر دلیلی نتوانند به این مسیر ورود کنند یا از مسیر منحرف شوند، در مراحل بعدی زندگی قطعا با مشکلات عدیدهای مواجه خواهند شد.
یادمان باشد، طلاق حتی در زمانی که به عنوان آخرین راه حل و گزینه نهایی روی میز یک زندگی مشترک قرار میگیرد، یک آسیب بزرگ اجتماعی تلقی میشود و خانوادهها، مدارس، رسانهها و دیگر نهادهای مدنی و اجتماعی باید بکوشند تا با ترتیبات درست و منطقی، هر سال از آمار پروندههای طلاق بکاهند، چرا که بخشی از افراد، بعد از طلاق مستعد درگیر شدن با سایر آسیبهای اجتماعی خواهند بود.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0